۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زن_زندگی_آزادی» ثبت شده است

انقلاب: خوب یا بد؟

چرا عموم جامعه شناسان، تاریخ دانان و فلاسفه با انقلاب مخالف اند؟ 

این سوال مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول کرده است. با افراد مختلفی در این مورد بحث کردم، مقالات و کتاب های متعددی درمورد انقلاب های مهم تاریخ از جمله انقلاب فرانسه، انقلاب 1917 روسیه، انقلاب اسلامی ایران خواندم و بر اساس این مطالعات فکر می کنم انقلاب ها را می توان به سه دسته تقسیم کرد. آنهایی که برای مستقل شدن از کشوری استعمارگر صورت گرفته مثل انقلاب آمریکا، هند، کشورهای آمریکای جنوبی و...، دسته دوم انقلاب هایی هستند که برای تغییر اساسی حکومت اتفاق افتاده مثل انقلاب ایران، چین، روسیه و... اما دسته سوم شاید از نظر تخصصی جنبش خوانده شوند اما تاثیر عمیق و گسترده آنها این جنبش ها را هم تراز انقلاب می کند. این جنبش ها یا به دنبال تغییر در نگرش حاکمیت و/یا مردم در مورد بخش یا تمام جامعه هستند یا بدنبال تغییری در حکومت فعلی خود، مانند انقلاب مشروطه ایران یا جنبش سیاه پوستی آمریکا، یا جنبش دانشجویی 1968 فرانسه. 

با توجه به مطالعات من، متخصصان عموما با دسته دوم مخالف‌اند. اما علت چیست؟ تاریخ‌دانان و متخصصان علوم سیاسی معتقد اند از بین بردن کامل یا به اصطلاح سرنگونی یک حکومت و بازپروری یک سیستم جدید می‌تواند خسارت‌بار باشد و به نتیجه‌ای عکس خواسته‌های مردم در زمان شروع انقلاب بینجامد. جامعه شناسان بر این باور اند که بیشتر انقلاب‌های این چنینی به حکومتی دیکتاتور و فاشیسم منجر می‌شود و عموما به نمونه‌های پیشین این نوع انقلاب‌ها اشاره می‌کنند. انقلاب ۱۹۱۷ روسیه را مثال می‌زنند که منجر به حکومتی فاسد و تک صدا گردید و در آخر هم منجر به فروپاشی شوروی شد یا انقلاب کمونیستی چین که باعث سقوط اقتصادی و سیاسی این کشور شد که تا دهه ۸۰ میلادی ادامه داشت. اما آیا وجه مشترکی بین این انقلاب‌ها وجود دارد؟ به نظر من بله. آنچه بین اغلب انقلاب‌هایی که منجر به سرنگونی کامل حکومت پیشین خود شده اند ایدئولوژیک بودن آنهاست. روسیه، چین، کوبا، ایران همگی انقلاب‌هایی ایدیولوژیک در تاریخ خود داشتند. حالا سوال این جاست که آیا این انقلاب‌ است که خسارت آفریده یا ایدئولوژی پشت پرده آن؟ از نظر من این سوءاستفاده یا سوءبرداشت از ایدیولوژی‌ست که منجر به تغییر مسیر این انقلاب‌ها می‌شود. به عبارت دیگر مقدس و غیر قابل تغییر پنداشتن یک تفکر منجر به فساد آن تفکر می‌گردد. 

در نتیجه از نظر من نمی‌توان خود انقلاب را تقبیح کرد بلکه باید عناصر آن را مورد بررسی قرار داد. آنچه من از مطالعات خود دریافتم این است که انقلاب، سرنگونی و تغییر بنیادین در یک حکومت فاشیسم ایجاد نمی‌کند بلکه ایجاد تقدس در تفکر و سیاست‌های پس از انقلاب، انقلاب را منحرف و منجر به تک صدایی و دیکتاتوری می‌شود. 

۱ ۰ ۱ دیدگاه

بازی در زمین حریف: نظر من در مورد منطق جدید

در نوشته قبلی نظر محمد را به طور کامل شرح دادم و در پایان این سوال را پرسیدم که آیا روش صلح آمیز و منطقی او در شرایط فعلی ایران می تواند مثمر ثمر باشد؟ از او هم همین سوال را پرسیدم و او گفت روش مبارزه او تنها در بلند مدت پاسخ گو است نه فرزندانمان، نه نوه هایمان، نه نتیجه هایمان بلکه احتمالا نبیره هایمان ممکن است با این روش اصلاح صلح آمیز در کشوری قوی و عاری از هرگونه فساد زندگی کنند. 

در پاسخ به تمام حرف های او می خواهم بگویم: آیا تا آن زمان ایرانی وجود خواهد داشت؟! 

مسئله ای که در ایران وجود دارد بسیار عمیق است و ابعاد بسیار مختلفی دارد. تصمیماتی در حاکمیت فعلی ایران گرفته شده و دارد گرفته می شود که تاثیری بسیار مخرب بر آینده کشور خواهد داشت. به محیط زیست نگاه کنیم. دریاچه ارومیه به دلیل سوءمدیریت حوزه ی آبخیز آن ناحیه رو به نابودیست. بسیاری از تالاب های ایران خشک شده اند، رودخانه ها سالهاست لایروبی نشده اند، سدهای بسیاری بدون مطالعه ی دقیق ساخته شده و عامل تخریب بخش وسیعی از محیط زیست کشور شده، اخیرا سد چرمشیر با وجود هشدار سازمان محیط زیست خود جمهوری اسلامی آبگیری شد که به گفته بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی باعث نابودی کشاورزی منطقه خواهد شد. تخریب جنگل های حوزه ی دریای مازندان و جنگل های بلوط زاگرس باعث مشکلات فراوانی از جمله فرسایش خاک، بیابان زایی و افزایش احتمال وقوع سیل در صورت بارندگی شدید خواهد شد و بسیاری موارد دیگر که در اثر مدیریت ناصحیح حکومت فعلی به وجود آمده و در صورت عدم تغییر این وضعیت احتمالا ادامه خواهد داشت. 

به هیچ عنوان مسئله ایران، دولت ها نیستند. برای مثال از چای کار های گیلان بپرسید تصمیمات کلان در حوزه ی کشاورزی در دوران دولت آقای خاتمی چه خسارات سنگینی به مزارع چای ایران وارد کرد. یا سد های ساخته شده در حوزه ی رود کارون در دوران آقای احمدی نژاد چه تاثیری روی محیط زیست خوزستان گذاشت. اینها تنها بخشی از مشکلات کشور آن هم تنها در حوزه ی محیط زیست است که نیاز به اقدام فوری در مورد آن ها به شدت حس می شود. در حوزه ی فرهنگ، صنعت، گردشگری، آموزش و... هم می توان نمونه های بسیار یافت. آیا با وجود چنین شرایطی می توانیم به شکلی که محمد می گوید عمل کنیم؟ حتا اگر روشی موثر تر باشد و احتمال موفقیتش بیشتر! صحبت های محمد در شرایطی عملی ست که انتخاب مردم بتواند تاثیرگذار باشد. بیایید فرض را بر این بگیریم که انتخابات فعلی ایران کاملا استاندارد و عادلانه است و حرف محمد هم درست و منطقی بدانیم که می گوید مردم در بزنگاه ها وارد میدان نشدند. سوال این است که در میدان بودن یا نبودن چه تاثیری دارد وقتی اشتباه ها نه تنها کم نمی شود بلکه تکرار می شود. به بخش محیط زیست برگردیم، سد پانزده خرداد قم مشکلی مشابه سد چرمشیر دارد اما نه تنها از مشکلات آن سد درس نگرفتند بلکه مشابه همان را تکرار کردند. سد پانزده خرداد سال 73 افتتاح شد یعنی زمان دولت مرحوم هاشمی.

پس به طور کلی هر چند حرف های محمد منطقی ست اما در مورد سیستم فعلی بعید می دانم روشی قابل اتکا باشد. چرا که تفکر افراد تاثیر چندانی روی روند پیشروی کشور ندارد. کشور ما نیازمند یک تغییر فوری و بنیادین در مدیریت کلان خود است. کشور به مدیرانی نیاز دارد که بیشتر به تخصص اهمیت بدهند و تصمیم گیری بدون در نظر گرفتن نظرات کارشناسان امکان پذیر نباشد تا شاید بتوان بخشی از خسارات وارد شده در سالهای اخیر را جبران کرد. 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

بازی در زمین حریف: آشنایی با یک منطق جدید

بیشتر از شش ماه بود محمد را ندیده بودم. او یکی از منطقی ترین افرادی ست که می شناسم و با این که در بسیاری از موارد مخصوصا در حوزه سیاسی با او اختلاف نظر دارم اما بحث کردن با او همیشه جذاب بوده و هست، چرا که بر عکس بسیاری از ایرانی ها که بیشتر نظرات شان در مورد مسائل سیاسی یا بر اساس احساساتشان است یا برداشت ناقصشان از آنچه در رسانه ها شنیده اند، او  به دلیل تسلط اش بر علوم سیاسی، تاریخ، فلسفه و ذهن تحلیل گر اش طوری مسائل را تحلیل می کند که وقتی صحبت هایش تمام می شود نمی توان کوچکترین ایرادی از آنها گرفت. 

از تماس آن روز اش تعجب نکردم. حدس می زدم دیر یا زود سر کله اش پیدا می شود تا درباره ی اتفاقاتی که برای من افتاد صحبت کنیم. آن شب بعد از شنیدن صحبت های من گفت یادت هست چقدر تشویق ات کردم که رای بدهی؟ من با تعجب گفتم رای؟ گفت بله رای. در حکومتی که پاروپاگاندای بسیار قوی ایی داره هر نوع جنبشی محکوم به شکسته (با این حرفش موافق نبودم چون تعریفی از موفقیت و شکست ارائه نداد با این حال چیزی نگفتم تا ببینم چه می گوید) پروپاگاندای حکومت طوری عمل می کنه که هدف های والای جنبش دیده نشه حتا تو رسانه های خارجی هم مسئله حجاب در مورد این جنبش بلد شد در حالی که اهداف اصلیش عدالت خواهی، فساد ستیزی، اعتراض به مدیریت ناصحیح و... بود که کمتر در موردش صحبت شد. حکومت هایی مثل حکومت ما که نیروی نظامی بخش عظیمی از اقتصاد رو در اختیار داره به سرعت مردم رو سرکوب و می ترسونه و بعد از خاموش شدن هم فضا بسته تر می شه. در نتیجه این جنبش ها نه تنها باعث آزادی بیشتر نمی شه بلکه حکومت فضا رو بیشتر می بنده. (با این حرف هم مخالف بودم اما کنجکاو بودم ببینم در مورد رای چه می خواهد بگوید پس چیزی نگفتم) پرسیدم خب به نظر تو باید چه کرد؟ گفت بهترین راه برای مبارزه با چنین حکومتی رای دادن بر علیه سناریوییه که سعی در اجراش داره. گفتم نمی تونم حرفت رو قبول کنم مردم بارها این کار رو کردن محمد بارها. محمد ادامه داد: نه تو بزنگاه هایی که باید، پا پس کشیدن. مردم باید سال 84 رای می دادند، ندادند و اتفاقی افتاد که همه می دونیم چقدر به ضرر کشور بود. تفکری متولد شد و به سرعت رشد کرد که بسیار به ایران و به مردم خسارت زد. بعد مردم سال 88 خواستند جبران کنند و آمدند اما فایده ایی نداشت چون اون تفکر حاکم بود. انتخابات مجلس بعدی مردم نیامدند و باز آن تفکر قوی و قوی تر شد. سال 92 دوباره مردم آمدند و به شکل صلح آمیزی تفکری رو که تازه داشت نتیجه ی سوءمدیریت خودش رو می دید کنار زدند. (نمی توانستم مخالفت کنم) گفتم یعنی دولت روحانی رو تو قوی می دونی؟ گفت دولت اول روحانی تورم رو به شکل واقعی تک رقمی کرد. مردم اینو احساس کردن عملکرد دولت اول روحانی خوب بود وگرنه سال 96 دوباره مردم پای صندوق رای نمی اومدن. گفتم: پس چرا چهار سال دوم این طور شد؟ اون موقع که دولت هم محبوبیت لازم رو داشت هم مجلس تقریبا باهاش هم فکر بود. گفت: من حتا عملکرد دولت دوم رو هم بد نمی بینم. فشار بی امان آمریکا و بقیه کشور ها از یه طرف دولت رو فلج کرده بود از یه طرف دیگه نهاد هایی که همچنان موافق تفکر قبل از دولت روحانی بودن، با دولت همکاری نمی کردند و تمام تلاششون این بود که دولت شکست بخوره و این طور هم شد. مردم در انتخابات مجلس رای ندادند و اون تفکر برگشت، انتخابات ریاست جمهوری هم رای ندادند و اون تفکر قدرتمند تر شد. گفتم چرا نمی گی اصولگرا؟ چرا همه اش می گی اون تفکر؟ گفت چون اینها اصول گرا نیستند اینها اصولی ندارند، فقط به دنبال قدرت اند. گفتم خب ادامه بده. گفت حالا فرض کن مردم می رفتن به همون آدمای هر چند ضعیف اما مخالف اون تفکر رای می دادند. حکومت از یه طرف یه سیلی محکم از مردم می خورد از یه طرف دیگه هیچ جوره نمی تونست جواب این سیلی رو بده چون هر جوابی به ضررش تمام می شد. گفتم: خب اون تفکر به خراب کاریش ادامه می داد گفت نمی تونسنت گفتم چطور نمی تونست؟ چطور تو دولت دوم روحانی تونست حالا نمی تونه؟ گفت برای این که اگر مردم رای می دادند می فهمید که مردم آگاهند به رفتار های این تفکر و نمی خوان حضور داشته باشه. گفتم خب همین الان هم می دونن مگه نمی دونن؟ یعنی این حرکت اخیر مشکل مردم رو نشون نداد؟ گفت نه (از قاطعیت نه گفتنش حقیقتا شکه شدم) گفتم چطور؟ گفت برای این که رسمیتی نداشت. انقلاب در اغلب موارد به فاشیسم ختم شده. خودت برو نگاه کن. این همه خانواده داغدار شدن. این همه هزینه به مردم تحمیل شد. این همه مردم عصبی تر شدن. حاصلش چی شد؟ واقعا فکر می کنی مشکلات حل می شه؟ اما اگر مردم رسمی از طریق رای مخالفتشون رو نشون می دادن این تفکر متوجه می شد که جایی بین مردم نداره و باید برای بقاء خودش رو اصلاح کنه. 

در تئوری حرف های محمد کاملا منطقی و درست است اما آیا در شرایط فعلی می توان از طریقی که او می گوید در بازه زمانی کوتاه مدت نتیجه لازم را گرفت؟  

۰ ۰ ۱ دیدگاه

بازی در زمین حریف: مقدمه

امروز با دیدگاه جدید و بسیار محترمی در تحلیل وقایع ماه‌های اخیر آشنا شدم که دوست دارم اینجا به اشتراک بگذارم. 

آنچه در آینده خواهم نوشت شاید مزه تلخی داشته باشد اما نگاهی بسیار محترم است حتا اگر در کل با دیدگاه من تفاوت بنیادی داشته باشد.

 

به زودی ...

۰ ۰ ۰ دیدگاه

پارادکس

امشب شب بسیار عجیبی ست 

تمام تهران را نور آتش‌بازی‌ها روشن کرده اما فریاد مردم... 

 

۱ ۰ ۰ دیدگاه

زندگانی بی دار

بیمار درد عشق و پرستارم آرزوست

بهبود زان دو نرگس بیدارم آرزوست

یاران شدند بدتر از اغیار گو بدل

کای یار غار صحبت اغیارم آرزوست

ای دیده خون ببار که یک ملتی بخواب

رفته است و من دو دیده بیدارم ارزوست

ایران خراب‌تر ز دو چشم تو ای صنم

اصلاح کار از تو در این کارم آرزوست

بیدار هر که گشت در ایران رود بدار

بیدار و زندگانی بی‌ دارم آرزوست

ایران فدای بوالهوسیهای خائنین

گردیده یک قشون فداکارم آرزوست

خون ریزی آنچنان که ز هر سوی جوی خون

ریزد میان کوچه و بازارم آرزوست

در زیر بار حس شده‌ام خسته راه دور

با مرگ گو خلاصی از این بارم آرزوست

بیزار از آن بُدم که در آن ننگ و عار نیست

امروز از آنچه عمری بیزارم آرزوست

مشت معارف ار دهن شیخ بشکند

زین مشت کم نمونه خروارم آرزوست

حق واقف است وقف بچنگال ناکسان

افتاده دست واقف اسرارم آرزوست

تجدید عهد دوره سلطان حسین گشت

یکمرد نو چو نادر سردارم آرزوست

ما را ببارگاه شه عارف اگر چه راه

نبود و لیک پاکی دربارم آرزوست

 

عارف قزوینی 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

عفو

با تعجب گفت: می‌خوونی؟!!!! 

من با لبخندی عصبی داشتم متنی را می‌خواندم که وقاحت از سر تا پایش می‌بارید.

دیگری گفت: می‌تونی قبول نکنی بری دادگاه از خودت دفاع کنی 

من در ذهنم حرف‌های دیروز وکیلم را مرور می‌کردم؛

«هر چی بود امضا کن، یعنی من اگه جای تو بودم امضا می‌کردم. اینا که نمی‌تونن بگن تسلیم، شما درست میگید. این حرکت جدیدشون رو مصالحه در نظر بگیر. برو امضا کن تموم شه» 

مردی که از خواندنم تعجب کرده بود گفت: عف پدرانه نشنیدی؟ امضا کن برو دیگه. 

چشمم روی کلمه "رهبر عزیز" ماند.

یاد یکی از داستان‌های خودم افتادم.  "... آقای رییس عینکتان کمی کج است، کمی هم کثیف به نظر می‌رسد"

 

امضا کردم. 

تمام شد ... فعلا  

۱ ۰ ۱ دیدگاه

راه حسین را ادامه می‌دهیم

یادمان باشد:

 

ذات بد نیکو نگردد زان که بنیادش بد است 

منسوب به سعدی

 

۱ ۰ ۰ دیدگاه

۱۴ آذر، انقلاب

- دارم یخ می‌زنم 🥶

آب از نقاب‌‌اش می‌چکید. این پا و آن پا می‌کرد از سرما. رفته بود زیر سقف ورودی یکی از ساختمان‌های قدیمی تا خیس نشود. لباس‌‌ به تن‌اش زار می‌زد، شاید دو سایز بزرگتر بود. سپر در دست چپ‌اش می‌لرزید و باتوم را در دست راستش مدام حرکت می‌داد. هوا آنقدر هم سرد نبود اما او انگار داشت یخ می‌زد.

 

مبدأ حرکت امروزم میدان ولیعصر بود. مامورها در میدان ولیعصر از سرما و باران در ون‌هایشان تپیده بودند. ولیعصر را آمدم پایین، بعضی مغازه‌ها باز، بعضی بسته بودند، همین طور جلو رفتم. به شکل غیرعادی پیاده‌رو پر از آدم‌هایی بود که فقط راه می‌رفتند، به مغازه‌های بسته نگاه می‌کردند و لبخند می‌زدند، به مغازه‌های باز غیظ می‌کردند و از کنارشان می‌گذشتند. 

 

- به سمت بالا می‌رفتیم بهتر نبود؟ 

خانمی از دوستش پرسید 

دوستش گفت: نه می‌ریم سمت انقلاب

من گفتم: همه داریم می‌ریم اون‌وری.

هر دو خانم نگاهی به من کردند،  یکی‌شان گفت: نمی‌دونم چرا ولی بعضی‌ها بازن 

من گفتم: خیلی‌ها هم بسته‌ان 

از کنار مرکز کامپیوتر تهران رد می‌شدیم، به پاساژ که تک و توک مغازه‌هایش باز بودند اشاره کردم گفتم: ببینید همه بسته‌ان. 

یکی از خانم‌ها گفت: اینا هم صنف‌ان، راحت‌تر هماهنگ می‌شن با هم. 

 

به راهمان ادامه دادیم اما دیگر حرفی نزدیم. همه می‌رفتیم سمت انقلاب. 

 

انقلاب را تا به‌حال این شکلی ندیده بودم. این خیابان با بقیه‌ی خیابان‌های تهران برای من فرق دارد، تقریبا تمام نوجوانی و جوانی من در این خیابان گذشته، مهمترین خاطراتم، پلاتو رفتن‌هایم، دورهمی‌های دوران دانشجویی، تئاتر شهر و... آن خیابان پر از جنب و جوش و زندگی امروز انگار مرده بود؛ مردم بودند، اما همه فقط راه می‌رفتند. کافه‌ها بودند، اما خالی بودند. کتاب‌فروشی‌ها بعضی بسته و بعضی باز، باز‌ها خالی‌ بودند. مامورها هم بودند اما لرزان، تا بهشان نگاه می‌کردی سر به زیر می‌انداختند انگار از بودن خجالت می‌کشیدند، قبلا درشت‌ هیکل و قد بلند بودند اما حالا انگار آب رفته‌اند، ریز نقش شده‌اند و سرما انگار به مغز استخوان ‌‌‌‌‌شان رسیده. 

 

شانزده آذر را رفتم پایین، پاساژ ناشران بسته بود. رفتم تا جمهوری. جمهوری هم مرده بود، ساعت ۵ عصر تقریبا همه‌ی مغازه‌ها بسته بودند. من از یک طرف خوشحال بودم، از طرفی هم خاموش بودن چراغ‌ مغازه‌های جمهوری و سکوتش برایم عجیب بود. خیابانی که عصر‌ها تازه انگار جان می‌گرفت حالا  گرد مرده در هوایش پاشیده بودند. ابوریحان را رفتم بالا تا دوباره به انقلاب برگردم. 

 

امروز شکوه یک انقلاب را با چشمان خودم دیدم.

 

۳ ۲ ۳ دیدگاه

حماقت محض: باز هم اینترنت را قطع کردند

مگر می‌شود یک حکومت در این حد ناکارآمد و بی‌تدبیر باشد؟ مگر می‌شود باز هم از روشی که نتیجه‌ای جز ضرر مالی بسیار زیاد آن هم در شرایطی که دولت کسری بودجه دارد استفاده کند؟

حکومت به جنون رسیده، اما هنوز هم حاکم فکر می‌کند پیروز است!

۰ ۰ ۴ دیدگاه

ساعتی ۱.۵ میلیون دلار ضرر مالی قطع اینترنت

هر ساعت قطعی اینترنت ۱.۵ میلیون دلار ضرر مالی برای کشور دارد 

 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

مردم شعور ندارند

 

چهل دانشجوی دستگیر شدند، می‌دانید که دانشجویان دانشگاه شریف همه دچار زوال عقل اند مثل مهران مدیری 

دانشجویان دانشگاه اصفهان هم همگی تحت تأثیر رسانه‌های بیگانه اند و هیپنوتیزم شده بودند. 

بقیه معترضین هم همه دهه هشتادی اند که چون اسباب‌بازی‌شان (بازی‌های آنلاین) را ازشان گرفتند ریختند بیرون. 

اساتید دانشگاهی هم که به کلاس نمی‌روند طمع حقوق بیشتر دارند 

هر کس که معترض است عقل و شعور ندارد و چشمشان به دهان آمریکا و انگلیس و بقیه کشور‌های غربی‌ست 

۲ ۰ ۱ دیدگاه

دیگر از امام حسین نگویید

حسین نماد آزادگی و مبارزه با ظلم بوده، هست و خواهد بود. 

آنهایی که مقابل ظلم آشکار نمی‌ایستند، نام او را بر زبان نیاورند. 

خدا این کشور را از شر دروغ، ریا و بزدلی برهاند. 

 

۱ ۴ ۱ دیدگاه

قطعا رسانه‌های خارجی هیزم در آتش می‌ریزند اما...

هیچ شکی در این نیست که رسانه‌های خارجی هیزم در آتش می‌ریزند اما چه کسی هیزم را به دست آنها می‌دهد؟

به نظر من سوء مدیریت و سوءرفتار حاکم بر حکومت به رسانه‌ها خوراک می‌دهد. وقتی درست برخورد شود، درست مدیریت شود، نه آتشی خواهد بود نه هیزمی.

 

من همیشه در تمام بحث‌هایم از تفکر طرف مقابل وام می‌گیرم و با منطق خودشان، ثابت می‌کنم که مسیرشان اشتباه است. اسلام هفت شرط برای امر به معروف و نهی از منکر تعریف کرده و بر این موضوع تاکید دارد که در صورت عدم حصول اطمینان از وجود هر هفت شرط انجام امر به معروف و نهی از منکر نه تنها خطاست بلکه می‌تواند اثر معکوس داشته باشد. آن هفت شرط را حتا در کتاب‌های دینی مدرسه هم می‌توانید پیدا کنید پس به تکرار مکررات نمی‌پردازم، نوع رفتار گشت ارشاد هیچ یک از این شرایط را ندارد. مامورین این مجموعه آموزش ندیدند جدای از تصاویر منتشر شده در رسانه‌ها، نگارنده خود بارها شاهد رفتار‌هایی از مامورین گشت ارشاد بوده که نه تنها دور از شأن اسلام که زننده و به دور از ادب بوده‌است. 

 

بسیاری از کارشناسان روانشناسی تربیتی در مورد خطرات وجود گشت ارشاد و نوع رفتار آن به حکومت هشدار داده بودند اما متأسفانه حکومت به سوءرفتار خود ادامه داده و حاصل این رفتار‌های حکومت شده اتفاق‌هایی که دارد می‌افتد. 

 

حکومت اصرار دارد به مسیر اشتباه خود ادامه دهد و به هیچ عنوان حاضر نیست بپذیرد این رفتار‌ها و سیاست‌های غلط اوست که باعث چنین جنجال‌هایی می‌شود. همان طور که پیش‌تر گفتم نمی‌شود مقصر را دیگران دانست رجوع به خود گاهی حیاتی‌ست. 

 

۱ ۳ ۱ دیدگاه

آنها که خود را به خواب زده‌اند

از قدیم گفته‌اند اول سوزنی به خود بزن بعد جوالدوزی به دیگران. 

 

تا کی می‌خواهند بگویند فتنه‌ی دشمن است؟ 

تا کی می‌خواهند بگویند فریب خورده‌اید؟ 

تا کی می‌خواهند با مظلوم‌نمایی بگویند فلان مأمور شریف نیروی انتظامی را زدند و نگویند همان مأمور چند نفر را زده؟ 

تا کی می‌خواهند مردم را وقتی به ضررشان رفتار می‌کنند «برهم‌زنندگان نظم عمومی» خطاب کنند و همان مردم‌ را «شریف و وظیفه‌شناس» وقتی به نفع‌شان رفتار می‌کنند؟  

تا کی سرشان را می‌خواهند در برف کنند و نبینند؟ 

 

آقایان و خانم‌ها، آن‌هایی که به هر طریقی به نظام حاکم ایمان دارید، شاید بد نباشد به تاریخ چهل و چند ساله حکومت خود بنگرید، ببینید که چه کسانی به شما هشدار دادن، کسانی که از بنیانگذاران همین حکومت بودند، طالقانی‌ها (حرف‌هایش را نادیده گرفتید)، منتظری‌ها (ساده‌لوح خطابش کردید)، موسوی‌ها (فنته‌گر خواندیدش) و هزاران نمونه که خود بهتر از من میشناسید. باور کنید هر کسی که اشتباه‌های شما را گوش‌زد می‌کند دشمن نیست. باور کنید هر چه انکار کنید، نادیده بگیرید و سرکوب کنید، به حل ماجرا کمک نخواهد کرد. اصرار بر مسیر اشتباه شما را به هدف نخواهد رساند. مردم را ببینید. آنها را فریب‌خورده و ساده‌لوح خطاب نکنید. کنارشان بنشینید و حرف آنها را بشنوید. 

 

مردم ایران را دوست دارند. مردم وطن‌پرست‌اند، مردم شرافت‌مند‌اند، مردم صبور اند، مردم بافرهنگ‌اند، مردم فهیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، به آنها پشت نکنید. 

 

۱ ۵ ۲ دیدگاه


.: جهان از نگاه من :.


بزرگترین دشمن انسان جهل نیست بلکه توهم دانستن است.

| استیون هاوکینگ |

جمله‌ای که در روز رستاخیز باعث تخفیف در مجازات می‌شود:
ما از همان ابتدا نیز علاقه‌ای به دنیا آمدن نداشتیم!

| زمان لرزه - کورت ونه گات |

پتک شکل دهنده یک جامعه در حال رشد به مراتب با اهمیت‌تر از آینه‌ی نمایش‌دهنده‌ی وقایع آن جامعه است.

| جان گریرسون |

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺍینه ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ.

| گابریل گارسیا مارکز |

همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته
بیگانه می‌یابد.

| آلبر کامو |

آخرین نوشته
بایگانی