عفو

عفو

با تعجب گفت: می‌خوونی؟!!!! 

من با لبخندی عصبی داشتم متنی را می‌خواندم که وقاحت از سر تا پایش می‌بارید.

دیگری گفت: می‌تونی قبول نکنی بری دادگاه از خودت دفاع کنی 

من در ذهنم حرف‌های دیروز وکیلم را مرور می‌کردم؛

«هر چی بود امضا کن، یعنی من اگه جای تو بودم امضا می‌کردم. اینا که نمی‌تونن بگن تسلیم، شما درست میگید. این حرکت جدیدشون رو مصالحه در نظر بگیر. برو امضا کن تموم شه» 

مردی که از خواندنم تعجب کرده بود گفت: عف پدرانه نشنیدی؟ امضا کن برو دیگه. 

چشمم روی کلمه "رهبر عزیز" ماند.

یاد یکی از داستان‌های خودم افتادم.  "... آقای رییس عینکتان کمی کج است، کمی هم کثیف به نظر می‌رسد"

 

امضا کردم. 

تمام شد ... فعلا  

۱ ۰ ۱ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۱)

سروش ایزدبخش

۲۲ بهمن ۰۱ ، ۱۳:۲۷

اون فعلا آخرش خوب بود 

پاسخ:

۲۲ بهمن ۰۱، ۱۳:۴۹
:) 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

.: جهان از نگاه من :.


بزرگترین دشمن انسان جهل نیست بلکه توهم دانستن است.

| استیون هاوکینگ |

جمله‌ای که در روز رستاخیز باعث تخفیف در مجازات می‌شود:
ما از همان ابتدا نیز علاقه‌ای به دنیا آمدن نداشتیم!

| زمان لرزه - کورت ونه گات |

پتک شکل دهنده یک جامعه در حال رشد به مراتب با اهمیت‌تر از آینه‌ی نمایش‌دهنده‌ی وقایع آن جامعه است.

| جان گریرسون |

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺍینه ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ.

| گابریل گارسیا مارکز |

همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته
بیگانه می‌یابد.

| آلبر کامو |

آخرین نوشته
بایگانی