با تعجب گفت: میخوونی؟!!!!
من با لبخندی عصبی داشتم متنی را میخواندم که وقاحت از سر تا پایش میبارید.
دیگری گفت: میتونی قبول نکنی بری دادگاه از خودت دفاع کنی
من در ذهنم حرفهای دیروز وکیلم را مرور میکردم؛
«هر چی بود امضا کن، یعنی من اگه جای تو بودم امضا میکردم. اینا که نمیتونن بگن تسلیم، شما درست میگید. این حرکت جدیدشون رو مصالحه در نظر بگیر. برو امضا کن تموم شه»
مردی که از خواندنم تعجب کرده بود گفت: عف پدرانه نشنیدی؟ امضا کن برو دیگه.
چشمم روی کلمه "رهبر عزیز" ماند.
یاد یکی از داستانهای خودم افتادم. "... آقای رییس عینکتان کمی کج است، کمی هم کثیف به نظر میرسد"
امضا کردم.
تمام شد ... فعلا
دیدگاهها (۱)
سروش ایزدبخش
۲۲ بهمن ۰۱ ، ۱۳:۲۷
اون فعلا آخرش خوب بود
پاسخ:
۲۲ بهمن ۰۱، ۱۳:۴۹