اگر این آخرین باری باشه که ...
این روزها همهاش به این جمله فکر میکنم: «اگر این آخرین باری باشه که... »
خیلی وقتها لحظههایی در زندگی هست که واقعا درکاش نمیکنیم، حسش نمیکنیم، میگذاریم بگذرند و چرا؟ شاید آن آخرین بار باشد چرا استفاده نمیکنیم از لحظات؟ چرا لذت نمیبریم از لحظات با هم بودن؟ چرا به طعم بستنی که داریم میخوریم فکر نمیکنیم؟ چرا باور نمیکنیم که این شاید آخرین بستنی زندگی ما باشد؟
وقتی به این باور برسید که این شاید آخرین بار باشد، دنیا برای شما عوض میشود. وقتی مادرتان را میبینید از ته قلبتان به او محبت خواهید کرد چون شاید آخرین بار باشد که میبینیدش، وقتی کاری به شما واگذار میشود سعی میکنید به بهترین شکل انجاماش بدهید چون شاید آخرین مسئولیت زندگیتان باشد، به غذایی که میخورید بیشتر فکر خواهید کرد و مزهاش را بهتر حس میکنید چون ممکن است این آخرین بار باشد که آن غذا را میخورید. شاید در لحظه زندگی کردن بهترین روش زندگی کردن باشد نه؟
آرامش یا سلامتی؟
آرامش مهم تر است یا سلامتی؟
لطفا قبل از خواندن ادامه ی مطلب پاسخ دهید.
Adore
بعضی وقت ها ما فقط از چیزی خوشمان می آید. این شامل همه چیز می شود از غذا گرفته تا مدل موی یک فوتبالیست معادل انگلیسی اش می شود (Like). یک مرحله بالاتر از آن عشق است و بحث ها درباره اش شده، احساسی عمیق که معمولا بین دو غیر هم جنس وجود دارد معادل انگلیسی اش می شود (Love). یک مرحله بالاتر از عشق که در فارسی کلمه ای برایش نداریم در انگلیسی می شود (Adore) در لغتنامه Adore را عشق با احترام ترجمه کرده اند و معادل فارسی ندارد. عشق بین خدا و بنده اش، عشق بین مادر و فرزندش از این نوع است.
به نظر من Adore بالاترین مرحله دوست داشتن است. عشقی عمیق، عشقی که هیچ وقت در آن نه خیانتی وجود دارد نه جدایی و نه هیچ چیز منفی دیگری. شاید بگویید اشتباه می کنی مرگ بین مادر و فرزندش جدایی می اندازد اما تا به حال دیده اید مادری را که پس از مرگ فرزندش او را از یاد ببرد؟ حتا ده ها هم اگر از مرگ فرزندش بگذرد باز وقتی اسم او را می شنود اشک در چشمانش جمع می گردد. این دوست داشتن عجیب و غریب معمولا یک طرفه است.
حالا آیا می توان به این مرحله رسید؟ چطور؟ چرا مادر به این حد می رسد؟ به حدی که حاضر است خودش بدترین درد ها و سختی ها را بکشد اما فرزندش کوچکترین آسیبی نبیند.
درمورد سوال اول فکر می کنم بشود ... یعنی شاید ... راستش جواب این سوال خیلی سخت است. اما جواب سوال دوم زیاد هم سخت نیست. فکر کنید به وجود آمدن یک موجود را با گوشت و پوستتان از اولین لحظه تا آخرین لحظه درک کنید، حس کنید؛ او از درون شما به این دنیا پابگذارد. او بخشی از وجود شماست. اصلا شاید این همه دوست داشتن از اینجا نشأت می گیرد. خدا هم به همین دلیل است که ما را به این اندازه دوست دارد و مدام از محبتش به بندگانش در کتب آسمانی گفته. ما بخشی از وجود اوییم. پس سوال اول هم می توان این طور پاسخ داد که هر کسی را که حس کردید بخشی از وجود شماست تا مرحله ی Adore دوست خواهید داشت. هرکسی را وقتی می بینید و غافل از خود می شوید و انگار او شمایید و شما او بدانید درمورد او به عشق با احترام رسیدید.
این جاست که به آرامش او آرامید و به آشفتگیش آشفته. شادی او شادی شماست و غم او غم شماست. فرقی ندارد که او چه می کند، چه می گوید، به شما توجه می کند یا نمی کند، شما او را به خاطر خودش، خود خودش، نه هیچ چیز دیگر دوست دارید؛ حاضرید زندگیتان را بدهید اما او خوب باشد. حتا اگر او بدترین رفتار ها را با شما داشته باشد. هرگز او را رها نمی کنید. درست مثل یک مادر.
من که به غیر از در مادر ها درمورد فرزندانشان هیچ وقت نمونه ی چنین عشقی را ندیدم.
نمی دانم توانستم حق مطلب را ادا کنم یا نه. در مورد درستی یا نادرستی این متن هم قضاوت با شما.این مطلب به هیچ وجه علمی یا فلسفی نیست و صرفا می شود گفت نوعی ستایش از یک عشق و دوست داشتن آرمانیست.
و ستایش تنها نمونه زمینی آن مــــــــــــــــــــــادر

بزرگترین دشمن انسان جهل نیست بلکه توهم دانستن است.
| استیون هاوکینگ |
جملهای که در روز رستاخیز باعث تخفیف در مجازات میشود:
ما از همان ابتدا نیز علاقهای به دنیا آمدن نداشتیم!
| زمان لرزه - کورت ونه گات |
پتک شکل دهنده یک جامعه در حال رشد به مراتب با اهمیتتر از آینهی نمایشدهندهی وقایع آن جامعه است.
| جان گریرسون |
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺍینه ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ.
| گابریل گارسیا مارکز |
همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که دوست میداشته
بیگانه مییابد.
| آلبر کامو |
دستهبندی
-
تحلیل مسائل اجتماعی
(۳۵)-
وقتی حرف می زنیم
(۴) -
رفتار های اجتماعی ما
(۱۴) -
خانواده
(۳)
-
-
شعر
(۱۳) -
تحیلی مسائل فردی
(۳۰) -
عکس نوشت و متن ادبی
(۵) -
درباره هنرهای نمایشی
(۶) -
لحظهها
(۱۹) -
نمایشگاه ۱۴۰۱
(۱۲) -
تحلیل وقایع اخیر
(۱۶)
واژه های کلیدی
آخرین نوشته
بایگانی
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۲)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱)
- اسفند ۱۴۰۱ (۲)
- بهمن ۱۴۰۱ (۱۰)
- دی ۱۴۰۱ (۳)
- آذر ۱۴۰۱ (۱)
- آبان ۱۴۰۱ (۱)
- مهر ۱۴۰۱ (۶)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۴)
- تیر ۱۴۰۱ (۲)
- خرداد ۱۴۰۱ (۳)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱۴)
- فروردين ۱۴۰۱ (۲)
- اسفند ۱۴۰۰ (۴)
- بهمن ۱۴۰۰ (۴)
- دی ۱۴۰۰ (۶)
- آذر ۱۴۰۰ (۷)
- مهر ۱۳۹۹ (۱)
- آبان ۱۳۹۸ (۱)
- مرداد ۱۳۹۸ (۵)
- آذر ۱۳۹۷ (۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۳)
- آبان ۱۳۹۵ (۲)
- مهر ۱۳۹۵ (۴)
- شهریور ۱۳۹۵ (۶)
- مرداد ۱۳۹۵ (۲)
- تیر ۱۳۹۵ (۴)
- خرداد ۱۳۹۵ (۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۴)
- آذر ۱۳۹۴ (۱)
- آبان ۱۳۹۴ (۲)
- مهر ۱۳۹۴ (۵)
- مرداد ۱۳۹۴ (۴)
- تیر ۱۳۹۴ (۴)
- فروردين ۱۳۹۴ (۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲)
- دی ۱۳۹۳ (۱)
- آبان ۱۳۹۳ (۱)
- مهر ۱۳۹۳ (۱)
- شهریور ۱۳۹۳ (۱)
- مرداد ۱۳۹۳ (۱)
- مهر ۱۳۹۲ (۱)