۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

تکنولوژی {قسمت سوم - گجت ها}

فکر می کنم همه بدانیم گجت چیست؟ تمام وسایل کاربردی الکترونیکی که بعضا جنبه سرگرمی هم دارند را گجت می گویند از کنسول های بازی بگیرید تا تبلت و ... 

درباره خوب بودن و با بد بودن این وسایل سخن بسیار است [ یاابوالفضل چه جوگیر شدم، خیلی این جمله ادبی بود :))] اما من مثل همیشه فقط نظر خودم را می دهم و قضاوت باشماست. وقتی به اطرافمان نگاه می کنیم می بینیم که این روزها چنان زندگی ها با این گجت ها گره خورده که خیلی ها فکر می کنند زندگی بدون گوشی یا تبلت شان محال است. اگر خوب به خودمان دقت کنیم می بینیم خیلی هامان اول صبح که بیدار می شویم قبل از هر کاری گوشی هایمان را چک می کنیم، در طول روز گوشی مان باید همراه کنارمان باشد. چرا؟ 

گجت ها در ظاهر فواید بسیار دارند همین که با لمس کردن چند دکمه می توانی همه کاری بکنی، بلیت قطار بخری ، هتل رزرو کنی، از خیلی از اخبار با خبر باشی، آهنگ گوش دهی، از منظره یا صحنه مورد علاقه ات عکس یا فیلم بگیری، بهترین مسیر را برای رسیدن به مقصدت پیدا کنی و... اثبات این مدعاست. اما چرا از وقتی این smart phone ها و جدیدا smart watch ها و... آمدند هر روز ما از هم دور تر می شویم؟ نه تنها از همدیگر بلکه از انسان بودنمان؟ در خیابان دارند یک نفر را به قصد کشت می زنند ما به جای کمک کردن و جدا کردن دو طرف از شان فیلم می گیریم! به اینستاگرام بروید و ببینید مردم برای جمع کردن Like های بیشتر چه عکس ها و فیلم هایی می گذارند. این توجیه را می توانیم بیاوریم که ما فرهنگ استفاده از این ابزار را نداریم! اما کافیست به صفحات غیر ایرانی ها هم سر بزنید و ببنید آنها هم کم تر از ما نیستند.

به خانواده ها که روز به روز از هم دور می شوند نگاه کنید. دیگر حتا مادربزرگ ها هم سرشان گرم telegram است نه قصه گفتن برای نوه هاشان!

علاوه بر این تاثیرات، گجت ها اشعه ها و امواجی از خود ساطع می کنند که بسیار مضر اند. می توان باز هم توجیه کرد که امواجی که موبایل ها مدم های WiFi و ... تولید می کنند امواج رادیویی ست و برای بدن انسان مشکلی ایجاد نمی کند، فرض کنیم این حرف درست باشد (که بعید می دانم) آیا این امواج برای سایر موجودات زمین مضر نیست؟ مگر فقط ما انسان ها روی زمین زندگی می کنیم؟ خفاش ها از طریق امواج با هم و محیط اطرافشان در ارتباط اند  آیا امواجی که ما تولید می کنیم به ارتباطات آنها لطمه نمی زند؟ برای حشرات مشکل آفرین نیست؟ 

از تمام این حرف ها بگزریم به نظرتان چرا کمپانی های بزرگ مثل Google, Facebook, Microsoft و... این همه خدمات را به صورت رایگان در اختیار ما می گذارند؟ آیا عاشق چشم و ابروی ما هستند؟ نه. ما با استفاده از خدمات این کمپانی ها به آنها خوراک می دهیم. اطلاعات خوراک این شرکت هاست! مهم ترین سلاح این روز ها بشر بمب هیدروژنی یا بمب اتم نیست، داشتن اطلاعات است. این شرکت ها از همه ما میلیون ها گیگ اطلاعات در دیتا بیس شان دارند. آنها در هر لحظه می توانند بدانند ما کجاییم! چه می گوییم! چه کار می کنیم! و...

+ نظرتان چیست؟ 

۲ ۰ ۷ دیدگاه

تکنولوژی {قسمت دوم - نظر من - مقدمه }

کسانی که مطالب این وبلاگ را دنبال می کنند خوب می دانند که من آدمی نیستم که بگویم فلان چیز کلا بد است و بهمان چیز مطلقا خوب. 

باید خوب به تکنولوژی و ابعاد گسترده ی آن فکر کرد و نظر داد که خوب است یا بد.

اول باید دید که تکنولوژی شامل چه چیزی می شود. به نظر من تکنولوژی به مجموعه همه چیز هایی می گویند که انسان برای بهتر شدن زندگی خود ساخته است. از چرخ و منجنیق گرفته تا خودکار و هواپیما و... 

پس نمی توان گفت تکنولوژی مطلقا بد است. اما وقتی خوب به همه ی این وسایل نگاه می کنیم می بینیم انسان دارد برای ساخت هر یک از این ابزار که برای راحتی خود می سازد گوشه ای از طبیعت را تخریب می کند. چرخ های قدیمی از چوب ساخته می شدند. برای ساختن آنها درخت ها تخریب می شد. می توان این توجیه را آورد که انسان درخت می کاشت اما چرخ ها که چوبی نماندند! چرخ ها شدند پلاستیکی، آهنی و... و برای ساخت این ها به نحوی طبیعت تخریب می شود. باز هم توجیه می توان آورد که همه این ها بازیافت می شود اما آیا می شود؟ چه قدر هزینه می شود؟ آیا بازیافت به طبیعت آسیب نمی زند؟

بعضی از تکنولوژی ها هم هستند که صرفا برای خالی کردن جیب من و شما ساخته شده اند. مثلا دستگاه تخم مرغ آب پز کن! یا ساندویچ ساز یا بخار شو یا خیلی از موارد دیگر که اصلا نیازی به وجودشان نیست اما ساخته می شود و مردم می خرند! چرا می خرند! به نظر شما در هنگام خرید به میزان مورد استفاده بودن آن دستگاه فکر می کنند؟ من که بعید می دانم. 

بحث مفصل و طولانیست می خواهم چند پست را به این موضوع اختصاص دهم. 

+ در قسمت بعدی درباره ی گجت ها صحبت خواهم کرد.

+ از همه دوستانی که به سوال قسمت اول جواب دادند خیلی ممنونم 

۳ ۲ ۶ دیدگاه

تکنولوژی {قسمت اول - طرح سوال}

می خواهم یک بحث ادامه دار را در وبلاگ شروع کنم اما اول باید به این سوال جواب بدهید:

نظرتان درباره ی تکنولوژی چیست؟ 

اگر فکر می کنید تکنولوژی خوب است! چرا؟ 

اگر فکر می کنید تکنولوژی بد است! چرا؟ 

نظر خودم را در پست (های) مفصل توضیح خواهم داد. 

۲ ۰ ۱۱ دیدگاه

یه خواهش

سلام 

کوچیک تر از اونم که بخوام توصیه ای برای شما داشته باشم. 

ولی فکر کنم اجازه بدین که یه خواهش ازتون بکنم. نه؟

بیاید یه روز در ماه رو بشینیم و به کار هامون تو اون یک ماه فکر کنیم. مثلا سی ام به سی ام هر ماه یا هر تاریخی که خودتون دوست دارید. ببینیم چه کار هایی کردیم. بد یا خوب، زشت یا قشنگ. همه رو فهرست کنیم. بعد سعی کنیم حداقل یکی از کار های بدی که تو اون ماه انجام دادیم رو تو ماه بعد انجام ندیم و بابت کارهای خوبی که انجام دادیم خودمون رو تشویق کنیم و سعی کنیم اون کار ها رو تو ماه بعد هم انجام بدیم و کار های خوب دیگه ای هم به اون کار های خوب اضافه کنیم.

 

+ مخلصیم

+ التماس دعا

+ با توجه به نظر دوستان یه روز در ماه به یه روز در هفته تغییر کرد. 

۵ ۰ ۱۰ دیدگاه

کوتاه نوشت : تناقض

تو اتوبان حکیم سوار تاکسی داشتم می آمدم (شایدم هم می رفتم نمی دونم). نزدیک تونل رسارت متوجه راننده ماشین کناری شدم که به خاطر نزدیک شدن به تونل داشت شیشه ها رو می کشید بالا ( خب تا اینجاش که عالیه)

اما 

همزمان با فندک ماشین داشت سیگار روشن می کرد!!!

 

بله ... 

من دیگه حرفی ندارم.

۵ ۰ ۱۱ دیدگاه

تاکسی 2

راه که افتاد راننده شروع کرد به آواز خوندن. شاید پنجاه و دو سه سالش بود. یه شعر عجیب غریب رو به سبک مداح ها می خوند. من ناخودآگاه خنده ام گرفت.

گفت: چرا می خندی؟

گفتم: نمی خندم.

گفت: چرا تعجب کردی که دارم می خونم نه!

چیزی نگفتم

خندید و به خوندن تصنیفش ادامه داد.

دو روز مونده بود به تولد امام رضا. از زیر یه پل عابری رد شدیم که درباره ی امام رضا تبلیغی داشت. راننده خوندنش قطع شد و گفت: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا. چند لحظه ساکت شد و ادامه داد: می دونی من به آقا امام رضا خیلی مدیونم. حرفی نزدم که ادامه بده. 

گفت: آقا، جون من رو نجات داده. حالش یه جوری شده بود. ادامه داد: سیزده چهارده سالم بود که به خاطر سرگیجه و غش کردن رفتم دکتر. عکس گرفتن، گفتن تومور داری و باید عمل شی. بابام گفت شده از زیر سنگم شده پول جور می کنم می فرستمت خارج تا دوا درمون شی. گفتم نه من عمل نمی کنم. دایی بزرگم، روحانی محل و خیلی های دیگه رو واسطه کردن که راضیم کنن اما من می گفتم نه. من اون موقع خیلی مومن بودم، هر روز صبح می رفتم مسجد و اذون می گفتم. قرآن حفظ می کردم. سر همین به ننم گفتم من می رم پا بوس امام رضا تا شفام رو نگرفتم بر نمی گردم. باز همه گفتن آخه آقا این طور که نمی شه از من اصرار و از اون ها انگار خلاصه آخرش راضی شدن من رفتم مشهد، تنها. رفتم کنار پنجره فولاد گفتم آقا من تا شفا نگیرم از اینجا جم نمی خورم. انقدر اونجا موندم تا خوابم برد. خواب دیدم دارم از گلدسته های حرم آقا می رم بالا بین راه یه آقایی جلوم رو گرفت و گفت کجا می ری؟ گفتم: می رم اذان بگم. گفت: تازه واردی؟ گفتم آره اومدم برای شفا گفت: چی شده ؟ گفتم: دکتر ها می گن تومور دارم تو سرم بعد ... سکوت کرد .. بغض کرده بود ... ادامه داد: بعد اون آقا گفت: ببینم! دستی به سرم کشد و گفت: چیزی نیست و من از خواب پریدم. مطمئن بودم اون آقا امام رضا بود. همون روز برگشتم تهران. دوباره عکس گرفتیم، تومور نبود. دیگه حرفی نزد. یعنی فکر کنم نمی تونست حرف بزنه. 

+ نمی دونم چی بگم!

 

۴ ۰ ۱۲ دیدگاه


.: جهان از نگاه من :.


بزرگترین دشمن انسان جهل نیست بلکه توهم دانستن است.

| استیون هاوکینگ |

جمله‌ای که در روز رستاخیز باعث تخفیف در مجازات می‌شود:
ما از همان ابتدا نیز علاقه‌ای به دنیا آمدن نداشتیم!

| زمان لرزه - کورت ونه گات |

پتک شکل دهنده یک جامعه در حال رشد به مراتب با اهمیت‌تر از آینه‌ی نمایش‌دهنده‌ی وقایع آن جامعه است.

| جان گریرسون |

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺍینه ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ.

| گابریل گارسیا مارکز |

همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته
بیگانه می‌یابد.

| آلبر کامو |

آخرین نوشته
بایگانی