خیلی از خودش بزرگ تر بود. چیزی شبیه عصا که اصلا معلوم نبود چه بود، معلوم نبود از کجا آورده بودش. به سختی فراوان آن را می کشید و جلو می برد. گاه آن را به زمبن می گذاشت لحظه ای استراحت می کرد و دوباره به دهان می گرفت و به سمت لانه اش می برد. پیچ و خم های فرش را استادانه رد می کرد. گاهی دانه اش به پرز های فرش گیر می کرد، دانه را زمین می گذاشت و دور آن می چرخید تا بفهمد گیر از کجاست، گیر را برطرف می کرد و به حرکتش ادامه می داد. عقب عقب می کشد، جلو جلو می راند، گاه می ایستاد و کوتاه زمانی استراحت می کرد و دوباره می رفت.
به نزدیک لانه رسید. لانه گوشه ی قرنیز کنار دیوار بود، باید از قرنیز بالا می رفت تا محموله ی گرانبهایش را به مقصد برساند و مغرورانه به همکارانش بگوید ببینید چه چیزی آورده ام! سعی کرد دانه را به سمت بالا بکشت، نتوانست، دانه افتاد. دوباره سعی کرد، از راهی دیگر، نتوانست، سه بار، چهار بار، پنج بار، دانه را رها کرد.
فکر کردم بی خیال شد. اما نه داشت دور و بر لانه را می گشت تا راهی پیدا کند. این دانه برایش ارزش زیادی داشت. به همین آسانی به دستش نیاورده بود که به این راحتی از دستش بدهد. درمانده شده بود. هی می چرخید تا راهی بیابد، راهی نبود هر از گاهی به سمت دانه می آمد ببیند سر جایش هست یا نه، خیالش که راحت می شد دوباره به کشتن ادامه می داد.
دانه را برداشتم و نزدیک دهانش گرفتم دانه را گرفت، بلندش کردم و آرام گذاشتمش کنار لانه اش لحظه ای رفت توی لانه و بعد آرام آمد و دانه اش را برداشت و به داخل برد.
بزرگی را گاهی در موجودات کوچک می توان یافت.
دیدگاهها (۱۰)
gandom baanoo
۰۳ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۶
پاسخ:
۴ آذر ۹۴، ۱۵:۴۸
Mr chapool
۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۴۶
پاسخ:
۲۹ آبان ۹۴، ۰۹:۲۸
بق بقو
۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۵
پاسخ:
۲۸ آبان ۹۴، ۱۷:۳۳
ام اسی خوشبخت
۲۵ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۵
پاسخ:
۲۶ آبان ۹۴، ۰۸:۴۷
لوسی می
۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۹
ما از همان ابتدا نیز علاقه ای به دنیا آمدن نداشتیم!
بسیار جالب بود این جمله.. بسیار.
پاسخ:
۲۴ آبان ۹۴، ۱۷:۵۱
لوسی می
۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۷
تحلیلی که با خوندن درباره ی من، از شخصیتم ارائه دادید واقعا برام جالب بود.. نود و نه درصدش درست بود ولی برام جالبه که چادری بودن یا محجب بودنم رو از کجای جملات پیدا کردید؟
بخشی هم که گفتید مهربان هستم خیلی بهم روحیه داد! :) ممنونم.
در ضمن خوشحال شدم که توصیف مناسبی از خودم ارائه دادم که کسی تونست اینقدر دقیق من رو تصور کنه! :)
پاسخ:
۲۴ آبان ۹۴، ۱۸:۵۸
ام اسی خوشبخت
۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۹:۳۵
پاسخ:
۲۰ آبان ۹۴، ۱۶:۴۱
شقایق وحشی
۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۰
پاسخ:
۱۷ آبان ۹۴، ۲۰:۴۳
کوثر متقی
۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۹:۱۰
هیچ چیزی اتفاقی نیست🍁
خیلی شیرینه آدم حس کنه خدا جهت نگاهش و معلوم کرده...
پاسخ:
۱۷ آبان ۹۴، ۱۴:۴۰
کوثر متقی
۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۳۱
پاسخ:
۱۶ آبان ۹۴، ۱۸:۴۰