برادران لیلا

برادران لیلا

برادران لیلا قطعا سیاسی ترین فیلم سعید روستایی و می توان گفت سیاسی ترین فیلم دو دهه اخیر ایران است. در برهوت سینمای ورشکسته ی فعلی ایران که با قهرمان پروری های پوشالی، نشان دادن زرق و برق های دروغین و خنده های زورکی در فیلم های سینمایی و سریال های نمایش خانگی سعی  در پنهان کردن واقعیت های جامعه دارند، وجود امسال سعید روستایی مانند شهابی ست که آسمان سیاه سینمای ایران را برای صدم ثانیه ای روشن می کند. آنهایی که پیش از این نوشته های مرا دنبال می کردند احتمالا تحلیل من در مورد دو اثر پیشین روستایی را در کانال تلگرام ام خوانده اند. آثار سعید روستایی را از زمانی که فیلم کوتاه می ساخت دنبال می کردم و تمام فیلم های منتشر شده ی او را دیده ام. بر نحوه ی روایت گری او یعنی پش برد داستان با استفاده افراطی از دیالوگ همواره نقد داشتم اما حالا دیگر این موضوع را بخشی از سبک او می دانم و بر این باورم که به عمدا از این روش استفاده می کند. برادران لیلا پختگی سعید روستایی را در سبک فیلم سازی اش نشان می دهد. فیلم نامه ای خطی و ساده که در عین سادگی بسیار سنبلیک بوده و پیچیدگی های خاص خود را دارد. 

برادران لیلا هم مثل دو فیلم پیشین روستایی در مورد فقر و اختلاف طبقاتی ست. او دوباره به سراغ همان سوژه ی قبلی اش رفته. خانواده ای در خانه ای کوچک در جنوب تهران، و به نمایش همان  مشکلی می پردازد که در دو فیلم قبلی بدان پرداخته بود؛ فقر. در ابد و یک روز فقر باعث شد خانواده ی سمیه او را بفروشند، در متری شش و نیم فقر باعث تبدیل شدن ناصر به یک قاچاق چی شد اما در برادران لیلا ماجرا اندکی متفاوت است. خانواده ای که در برادران لیلا به نمایش گذاشته می شود این بار علاوه بر فقر درگیر سنت های پوسیده ی خود شده و همین سنت ها در طول داستان باعث فروپاشی خانواده شده است. اما مسئله این است که روستایی علت مشکلات خانواده را این بار نه سنت های بد و نه حتا فقر که افرادی می داند که با وجود آگاهی از اشتباه بودن آن سنت ها همچنان به پیروی از آنها می پردازند. برادرانی که چشم های خود را بر منطق لیلا می بندند. روستایی این بار شرایطی که شخصیت های داستانش در آن هستند را مشکل آنها نمی داند بلکه خود شخصیت ها را مشکل می داند. 

پدر خانواده فردی سنتی و غرق در توهم است. کسی که عملا از خانواده ترد شده اما هنوز به آداب و سنن طایفه اش باور دارد. خانواده ای که آنجا که او می گوید در عروسی بیشترین تعداد سکه را خواهد داد او را بزرگ می خوانند و تکریم می کنند و آنجایی که متوجه می شوند سکه ای وجود ندارد او را به زیر می کشند. لیلا سکه ها را برای کاری منطقی تر و عاقلانه تر برداشته همان کار را هم می کند اما برادرانش برای پدر متوهمشان تمام رشته هایی که لیلا رشته بود را پنبه می کنند. اینجا همان جایی ست که روستایی به زیبایی هر چه تمام تر پدر، مادر و برادران لیلا را عامل بدبختی خانواده نشان می دهد. پدری که به فرزندانش دروغ می گوید، مادری که از دروغ های پدر خانواده کورکورانه و از سر احساس حمایت می کنند و پسرانی که برای نشکستن پدر، پشت لیلا را خالی می کنند. درخشان ترین صحنه ی فیلم سیلی زدن لیلا به پدرش است. پدر لیلا به دلیل توهم بزرگ طایفه شدن به فرزندانش دروغ می گوید و باعث می شود آنها از سرمایه گذاری درستی که به توصیه لیلا انجام داده اند منصرف شوند بعد لیلا را مقصر می داند. لیلا دروغ های پدر را برملا می کند و به او می گوید نیاز به تنبیه دارد و به او سیلی می زند. در این صحنه سنت احترام چشم و گوش بسته به بزرگتر را روستایی مورد نقد قرار می دهد. 

حالا چرا می گویم این فیلم سیاسی ترین فیلم حداقل دو دهه اخیر است؟ چون می توان خانواده ی لیلا را مجاز جز به کل ایران دانست. روستایی شرایط فعلی ایران را به زیبایی پیشبینی کرده و به نمایش گذارده است.   

 

۰ ۰ ۱ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۱)

پست مرتبط کلیک

پاسخ:

۲۲ ارديبهشت ۰۲، ۲۲:۲۷
ممنون 🙏

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

.: جهان از نگاه من :.


بزرگترین دشمن انسان جهل نیست بلکه توهم دانستن است.

| استیون هاوکینگ |

جمله‌ای که در روز رستاخیز باعث تخفیف در مجازات می‌شود:
ما از همان ابتدا نیز علاقه‌ای به دنیا آمدن نداشتیم!

| زمان لرزه - کورت ونه گات |

پتک شکل دهنده یک جامعه در حال رشد به مراتب با اهمیت‌تر از آینه‌ی نمایش‌دهنده‌ی وقایع آن جامعه است.

| جان گریرسون |

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺍینه ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ.

| گابریل گارسیا مارکز |

همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته
بیگانه می‌یابد.

| آلبر کامو |

آخرین نوشته
بایگانی