نمایشگاه، روز اول: حداقل یه خودکار بهم بده

نمایشگاه، روز اول: حداقل یه خودکار بهم بده

قشنگی نمایشگاه به اتفاق‌هایی‌ست که مردم رقم می‌زنند. پس سعی می‌کنم از این بخشی از این اتفاق‌ها را این‌جا بنویسم. 

روز اول بود و خیلی شلوغ نبود مردم می‌آمدند و می‌رفتند گاهی اسم کتابی می‌پرسیدند و گاهی کتابی ورق می‌زدند. 

خانم مسنی آمد خیلی طلب کار به من گفت: آقا یه خودکار به من بده. گفتم ببخشید خودکار ندارم طلب‌کار تر و عصبی‌تر گفت: فهرست کتاب‌هاتون که هنوز نیومده یه خودکار هم که ندارید این چه‌جور نمایشگاهیه آخه 

من فقط گفتم: خیلی عذر می‌خوام.

 

پ.ن: دیشب خواب تو رو دیدم

۲ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

.: جهان از نگاه من :.


بزرگترین دشمن انسان جهل نیست بلکه توهم دانستن است.

| استیون هاوکینگ |

جمله‌ای که در روز رستاخیز باعث تخفیف در مجازات می‌شود:
ما از همان ابتدا نیز علاقه‌ای به دنیا آمدن نداشتیم!

| زمان لرزه - کورت ونه گات |

پتک شکل دهنده یک جامعه در حال رشد به مراتب با اهمیت‌تر از آینه‌ی نمایش‌دهنده‌ی وقایع آن جامعه است.

| جان گریرسون |

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺍینه ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ.

| گابریل گارسیا مارکز |

همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته
بیگانه می‌یابد.

| آلبر کامو |

آخرین نوشته
بایگانی