از میوهی حوایی تو سیر نخوردیم و شد از یاد ، بگو سیب
در یاد تو مانده است بهشتی شده بر باد ، بگو سیب
من ماندم و این جرم قشنگ ، آدم عاشق
عشق من عجب معرکهای کرد در آن واد ، بگو سیب
یک بار دگر باید از این ناله هراسید!!
میگریم و آهم بکَند عرش ز بنیاد ، بگو سیب
من درد شدم با تو بمانم که تو رفتی…
بیهوده تصور نکن از خاطر من میشوی آزاد ، بگو سیب
لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم
یک بار دگر خانهات آباد بگو سیب…
متین فروزنده
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است.