تا به حال این قدر طولانی در مترو نبودم. از ایستگاه مصلا تا شهر آفتاب. رفتار هایی که در مترو بعضی وقت ها می بینیم بسیار آزار دهنده است. آقا هل نده ها و دست فروش ها و... به کنار، نگاه ها و رفتارهای بی شرمانه ای که خودتان می دانید را می گویم.
نزدیک های ایستگاه امام خمینی بودیم که پیر مرد چسبیده به زن نه چندان پیر و نه چندان جوان نشست، درحالی که به اندازه کافی جا بود که کمی فاصله را رعایت کند. نه با هم حرف می زدند ته حتا به هم نگاه می کردند. طوری که یقین پیدا کردم که غریبه اند و پیر مرد رفتار هایش به نظرم زننده بود. زن هم کاملا معذب به نظر می رسید و مدام نفس عمیق می کشید و نیم نگاهی به پیرمرد می انداخت. باور کنید در نگاه های زن تنفر و انزجار می دیدم. چند ایستگاه گذشت. به خودم می گفتم زشت است خوبیت ندارد نباید به پیرمرد تذکر بدهی. اما از یک طرف حس بدی داشتم. آخرش طاقت نیاوردم و گفتم حاج آقا این خانم حالش خوب نیست مثل این که یه کم ازش فاصله بگیرید. پیرمرد بلافاصله گفت: این خانم با منه.
و من ماندم چه بگویم؟ باورکنید اصلا اصلا شبیه آشنا ها نبودند. چندین ایستگاه اصلا با هم حرف نزدند و فقط نیم نگاه های شرم آور پیرمرد بود و نگاه های عجیب پر از انزجار زن. حتما توهم من بوده. حتما من خیالاتی شدم فکر کردم رفتار پیرمرد زشت و زن ناراحت بوده. به هر حال من عذر خواهی کردم.
+ رفتار من درست نبود. دوستان لطفا اصلا دیگران را قضاوت نکنید.
دیدگاهها (۱۱)
.. آنـه ..
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۱۸
پاسخ:
۲۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۹:۲۵
Neli Fv
۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۸
پاسخ:
۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۱۷:۲۵
لوسی می
۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۱
من اگر به جای شما بودم چیزی نمی گفتم چون اصل وظیفه از آنِ اون خانم بوده که اگر معذبه بلند شه از اونجا! نه اینکه بنشینه! و اگر غریبه باشند که بدتر از بدتر!
اما شما! در این موقعیت شاید کار عجولانه ای کردین که به جای انتظار از خود اون زن، خودتون رو وارد ماجرا کردین، اما کار شما در موقعیت دیگه خیلی هم خوبه! قطعا نمیشه هرچیزی رو به همین حساب گذاشت که شاید با هم هستند و در موردش سکوت کرد! مثلا وقتی مردی رو ببینید در همین شرایط با دختری که معذبه و البته وظیفه ای که خودش داره رو هم انجام میده(نه اینکه بشینه کنار اون آقا)، و اون آقا به اقدامات عذاب دهنده ش ادامه بده، خب نمیشه بگید شاید با هم باشند و دخالتی نکنیم! اونجایی که به نظر میرسه کسی منتظر حمایت ماست باید دخالت کرد.. وگرنه اینطوری نهی از منکر هم از بین می ره کم کم! و تئوری "به من مربوط نیست" در جامعه جا میفته کما اینکه کم کم داره جا میفته! و حتی اگر اون مرد بگه ما با هم هستیم، میشه در جواب گفت بهتره در اجتماع حرمت نگه دارید! این اجتماع اجتماع همه ی ماست نه حریم خصوصیِ شما دو نفر!
به نظرم یه ظرافت هایی داره دخالت کردن و نکردن که با تجربه به دست میاد و این ازمون و خطاها اگر در راه کسب رضای خدا باشه هیچ اشکالی نداره. :)
خدا قبول کنه ازتون :)
پاسخ:
۲۶ ارديبهشت ۹۵، ۱۵:۲۳
بق بقو
۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۸
بله ، تجریه خوبی بود از طرف شما برای من :)
ممنون... تا جایی که در توانم اصلا کسیو قضاوت نمیکنم!
پاسخ:
۲۵ ارديبهشت ۹۵، ۱۲:۳۱
. عارفه .
۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۲
بعضی وقتا آدما ناخودآگاه قضاوت میکنن مثل همین الان که دارید می گید قضاوت نکنیم ولی من نوعی میام برداشت ها و تصوراتم رو میگم ! نمی دونم...خیلی بده این حالت... :(
پاسخ:
۲۴ ارديبهشت ۹۵، ۱۸:۵۳
پرواز ...
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۱۶
پاسخ:
۲۳ ارديبهشت ۹۵، ۱۹:۰۵
نگار :)
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۶
پاسخ:
۲۳ ارديبهشت ۹۵، ۱۷:۴۷
دختر ـــَ ک
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۷
پاسخ:
۲۳ ارديبهشت ۹۵، ۱۴:۱۶
asra ツ..
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۱۳
پاسخ:
۲۳ ارديبهشت ۹۵، ۱۴:۱۶
gandom baanoo
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۹
پاسخ:
۲۳ ارديبهشت ۹۵، ۱۴:۱۷
کوثر متقی
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۱
وااااای:D
من اگه بودم میگفتم وقتی یه خانم این قدر بی عرضه س پس من چرا باید چیزی بگم
یه چیزی! ساخته بود شبکه افق بعد یه آقایی بودش با عینک آفتابی نشسته بود تو یه کافی شاپ مانند بعد هی لبخند میزد به زاویه ی روبه رو
روبه روی اون یه خانم جوان با همسرش بودن ...هیچی دیگه شوهره غیرتی شد رفت آقاهه را دعوا کرد بعد یهو پسر عینک آفتابیه با یه عصای سفید اومد:D
پاسخ:
۲۳ ارديبهشت ۹۵، ۱۴:۱۹