عفو

با تعجب گفت: می‌خوونی؟!!!! 

من با لبخندی عصبی داشتم متنی را می‌خواندم که وقاحت از سر تا پایش می‌بارید.

دیگری گفت: می‌تونی قبول نکنی بری دادگاه از خودت دفاع کنی 

من در ذهنم حرف‌های دیروز وکیلم را مرور می‌کردم؛

«هر چی بود امضا کن، یعنی من اگه جای تو بودم امضا می‌کردم. اینا که نمی‌تونن بگن تسلیم، شما درست میگید. این حرکت جدیدشون رو مصالحه در نظر بگیر. برو امضا کن تموم شه» 

مردی که از خواندنم تعجب کرده بود گفت: عف پدرانه نشنیدی؟ امضا کن برو دیگه. 

چشمم روی کلمه "رهبر عزیز" ماند.

یاد یکی از داستان‌های خودم افتادم.  "... آقای رییس عینکتان کمی کج است، کمی هم کثیف به نظر می‌رسد"

 

امضا کردم. 

تمام شد ... فعلا  

۱ ۰ ۱ دیدگاه

جهان بی‌اخلاق

جهان در حال بی‌اخلاق‌تر شدن است. شاید بگویید غیب گفتی؟ این را که همه می‌دانیم! واقعا می‌دانید؟ می‌دانید بی‌اخلاقی یعنی چه و چه خطراتی دارد؟

بی‌اخلاقی یعنی شرکت‌های بزرگ تکنولوژی مثل گوگل، ماکروسافت، آمازون و... بدون توجه به سرنوشت افراد آنها را اخراج می‌کنند؛ برایشان فرقی ندارد فرد اخراجی باردار باشد یا مهاجری که بدون داشتن کار ویزایش تنها ۶۰ روز اعتبار خواهد داشت آنها تنها به فکر سود شرکت اند. بی‌اخلاقی یعنی دانشجویی که پزشکی می‌خواند چون پولش خوب است، بی‌اخلاقی یعنی کارفرمایی که تا وقتی به کارمندی نیاز دارد، با او به گرمی برخورد می‌کند و به محض تمام شدن کار حتا او را به اتاقش هم راه نمی‌دهد، بی‌اخلاقی یعنی پسری که به مادرش می‌گوید «چرت‌و‌پرت نگو مامان»

نمی‌دانم چرا دنیا این‌ شکلی شده، نمی‌فهمم چرا مردم به هم احترام نمی‌گذارند، درد یکدیگر را نمی‌بینند، حال هم را نمی‌پرسند، دل برای هم نمی‌سوزاندند. انسانیت و اخلاق با شیب تندی رو به زوال است و هیچ‌کس این خطر بزرگ را گوشزد نمی‌کند. چند نفر را می‌شناسید که وقتی می‌بینند کسی آشغال روی زمین می‌ریزد آن را بردارند و در سطل آشغال بیندازند؟ چند نفر را می‌شناسید که اگر شرایط تقلب در امتحان برایشان وجود داشته باشد تقلب نکنند؟ چند نفر را می‌شناسید که سعی می‌کنند کم‌تر دروغ بگویند؟

انگار این موضوعات اهمیت خود را از دست داده، بسیاری انگار فقط به پول و سرمایه می‌اندیشند و حتا حاضر نیستند به ارزش‌های اخلاقی فکر کنند. چه برسد به ایستادن در مقابل بی‌اخلاقی ها.  اکثریت می‌گوید به من چه مربوط؟ من که دروغ نمی‌گویم! من که ظلم نمی‌کنم! من که دزدی نمی‌کنم! یا می‌گویند به من چه مربوط؟ به من که ظلم نشده! از من که دزدی نکرده اند! به من که دروغ نگفته اند! جهان پر از «من»هایی شده که نمی‌فهمند که اگر «ما» از بین برود، «من» هم وجود نخواهد داشت. 

ما باید به اطرافمان نگاه کنیم، به دیگران و شرایطشان فکر کنیم، در تصمیماتمان (مخصوصا اگر در جایگاهی هستیم که تصمیممان روی دیگران تاثیر گذار است) دیگران هم در نظر بگیریم. باید حواسمان بیشتر به هم باشد.

۲ ۱ ۱ دیدگاه

زلال چشم‌هایت

مگذار دیگران نام تو را بدانند …

همین زلال بی‌کران چشمانت

برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!

احمد شاملو

۰ ۰ ۰ دیدگاه

به فرزندان خود نترسیدن را بیاموزیم

شاید دخترش پنج یا شش ساله بود، بغلش کرد و به او گفت: من مطمئنم می‌تونی 

قرار بود با اسکیت‌بُرد از چند مانع عبور کند. 

دختر گفت: ولی من می‌ترسم بابا 

پدر گفت: خب ما همیشه چکار می‌کنیم؟ با ترس انجامش می‌دیم.

دختر به سمت مانع‌ها حرکت و از آنها عبور کرد، همه‌ی کسانی که آنجا بودند برایش کف زدند و هورا کشیدند.

 

جذابیت این مکالمه در این است که پدر نمی‌گوید: "نترس بابا ترس نداره که". به فرزندش یاد می‌دهد که ترس طبیعی‌ست و با وجود ترسی که درون‌ات وجود دارد باید حرکت کنی، ترس را باید ببینی اما از آن نترسی و به سوی‌اش بدوی.  

۱ ۰ ۰ دیدگاه

تعریف ارزش

تعریف من از ارزش تعریفی است که حسین در واقعه عاشورا به من آموخت روزی که برای آنچه بدان اعتقاد داشت جنگید و هر چه داشت به پای اعتقادش ریخت.

حسینی واقعی بودن تاوان دارد، سخت است، از هر کسی بر نمی‌آید. 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

چرا کمرنگ شدم

اول بسیار ممنونم که این سوال را می پرسید

و بسیار خوشحالم به خاطر داشتن چنین مخاطبانی 

راستش را بخواهید اتفاق هایی برایم افتاد که مرا مجبور به کمرنگ شدن کرد 

از 16 آذر تهران بزرگ بودم و شب یلدا سندی شدم 

 

امیدوارم همه خوب باشید و قدر زندگی را بدانید 

مخلص

۰ ۰ ۰ دیدگاه

راه حسین را ادامه می‌دهیم

یادمان باشد:

 

ذات بد نیکو نگردد زان که بنیادش بد است 

منسوب به سعدی

 

۱ ۰ ۰ دیدگاه

۱۴ آذر، انقلاب

- دارم یخ می‌زنم 🥶

آب از نقاب‌‌اش می‌چکید. این پا و آن پا می‌کرد از سرما. رفته بود زیر سقف ورودی یکی از ساختمان‌های قدیمی تا خیس نشود. لباس‌‌ به تن‌اش زار می‌زد، شاید دو سایز بزرگتر بود. سپر در دست چپ‌اش می‌لرزید و باتوم را در دست راستش مدام حرکت می‌داد. هوا آنقدر هم سرد نبود اما او انگار داشت یخ می‌زد.

 

مبدأ حرکت امروزم میدان ولیعصر بود. مامورها در میدان ولیعصر از سرما و باران در ون‌هایشان تپیده بودند. ولیعصر را آمدم پایین، بعضی مغازه‌ها باز، بعضی بسته بودند، همین طور جلو رفتم. به شکل غیرعادی پیاده‌رو پر از آدم‌هایی بود که فقط راه می‌رفتند، به مغازه‌های بسته نگاه می‌کردند و لبخند می‌زدند، به مغازه‌های باز غیظ می‌کردند و از کنارشان می‌گذشتند. 

 

- به سمت بالا می‌رفتیم بهتر نبود؟ 

خانمی از دوستش پرسید 

دوستش گفت: نه می‌ریم سمت انقلاب

من گفتم: همه داریم می‌ریم اون‌وری.

هر دو خانم نگاهی به من کردند،  یکی‌شان گفت: نمی‌دونم چرا ولی بعضی‌ها بازن 

من گفتم: خیلی‌ها هم بسته‌ان 

از کنار مرکز کامپیوتر تهران رد می‌شدیم، به پاساژ که تک و توک مغازه‌هایش باز بودند اشاره کردم گفتم: ببینید همه بسته‌ان. 

یکی از خانم‌ها گفت: اینا هم صنف‌ان، راحت‌تر هماهنگ می‌شن با هم. 

 

به راهمان ادامه دادیم اما دیگر حرفی نزدیم. همه می‌رفتیم سمت انقلاب. 

 

انقلاب را تا به‌حال این شکلی ندیده بودم. این خیابان با بقیه‌ی خیابان‌های تهران برای من فرق دارد، تقریبا تمام نوجوانی و جوانی من در این خیابان گذشته، مهمترین خاطراتم، پلاتو رفتن‌هایم، دورهمی‌های دوران دانشجویی، تئاتر شهر و... آن خیابان پر از جنب و جوش و زندگی امروز انگار مرده بود؛ مردم بودند، اما همه فقط راه می‌رفتند. کافه‌ها بودند، اما خالی بودند. کتاب‌فروشی‌ها بعضی بسته و بعضی باز، باز‌ها خالی‌ بودند. مامورها هم بودند اما لرزان، تا بهشان نگاه می‌کردی سر به زیر می‌انداختند انگار از بودن خجالت می‌کشیدند، قبلا درشت‌ هیکل و قد بلند بودند اما حالا انگار آب رفته‌اند، ریز نقش شده‌اند و سرما انگار به مغز استخوان ‌‌‌‌‌شان رسیده. 

 

شانزده آذر را رفتم پایین، پاساژ ناشران بسته بود. رفتم تا جمهوری. جمهوری هم مرده بود، ساعت ۵ عصر تقریبا همه‌ی مغازه‌ها بسته بودند. من از یک طرف خوشحال بودم، از طرفی هم خاموش بودن چراغ‌ مغازه‌های جمهوری و سکوتش برایم عجیب بود. خیابانی که عصر‌ها تازه انگار جان می‌گرفت حالا  گرد مرده در هوایش پاشیده بودند. ابوریحان را رفتم بالا تا دوباره به انقلاب برگردم. 

 

امروز شکوه یک انقلاب را با چشمان خودم دیدم.

 

۳ ۲ ۳ دیدگاه

حماقت محض: باز هم اینترنت را قطع کردند

مگر می‌شود یک حکومت در این حد ناکارآمد و بی‌تدبیر باشد؟ مگر می‌شود باز هم از روشی که نتیجه‌ای جز ضرر مالی بسیار زیاد آن هم در شرایطی که دولت کسری بودجه دارد استفاده کند؟

حکومت به جنون رسیده، اما هنوز هم حاکم فکر می‌کند پیروز است!

۰ ۰ ۴ دیدگاه

ساعتی ۱.۵ میلیون دلار ضرر مالی قطع اینترنت

هر ساعت قطعی اینترنت ۱.۵ میلیون دلار ضرر مالی برای کشور دارد 

 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

مردم شعور ندارند

 

چهل دانشجوی دستگیر شدند، می‌دانید که دانشجویان دانشگاه شریف همه دچار زوال عقل اند مثل مهران مدیری 

دانشجویان دانشگاه اصفهان هم همگی تحت تأثیر رسانه‌های بیگانه اند و هیپنوتیزم شده بودند. 

بقیه معترضین هم همه دهه هشتادی اند که چون اسباب‌بازی‌شان (بازی‌های آنلاین) را ازشان گرفتند ریختند بیرون. 

اساتید دانشگاهی هم که به کلاس نمی‌روند طمع حقوق بیشتر دارند 

هر کس که معترض است عقل و شعور ندارد و چشمشان به دهان آمریکا و انگلیس و بقیه کشور‌های غربی‌ست 

۲ ۰ ۱ دیدگاه

موضوع اینترنت: تحلیل یک اشتباه استراتژیک

یکی دیگر از اشتباه‌های استراتژیک حکومت محدود کردن اینترنت بوده و هست. البته که طبق مباحثی‌ که پیش‌تر گفته بودم حکومت از هر روشی برای دفاع از موجودیت خود استفاده می‌کند و این را حق خود می‌داند چرا که معتقد است که عاملان بیرونی در حال تغذیه و تشویق معترضین هستند. باز هم همان‌طور که گفتم آنچه حکومت می‌گوید کاملا درست است و رسانه‌های خارج از ایران مسلما ساکت نمی‌نشینند اما مسئله پیامد‌های این رفتار است. 

 

اینترنت یکی از مهم‌ترین مسیر‌ها برای بیان تفکرات مختلف است. افراد با جهان‌بینی‌های متفاوت نظرات خود را آزادانه با یک‌دیگر رد و بدل می‌کنند و بدین وسیله نکات قوت و ضعف دیدگاه‌های خود را در می‌یابند. حکومت این ویژگی اینترنت را با منافع خود متضاد می‌بیند. نظام به هدایت کردن خط فکری مردم باور دارد و معتقد است این وظیفه‌ی حکومت است که جهان فکری جامعه را مطابق آنچه خود درست می‌پندارد تنظیم کند و برای این منظور دست به هر کاری می‌زند. روزنامه‌‌ها و مجلات را می‌بندد، مانع چاپ و پخش کتاب‌ها می‌شود، سایت‌ها را فیلتر می‌کند، فیلم‌ها را توقیف می‌کند و در آخر اینترنت را می‌بندد که مبادا در جامعه‌ی ایران چند صدایی به وجود آید. در حالی که به وجود آمدن چند صدایی ( به معنای توانایی بیان تفکرات مختلف در جامعه) نه تنها تهدیدی برای حکومت نیست بلکه باعث پویایی و بالندگی آن می‌شود. دولت‌مردان با شنیدن صداها و نظرات مختلف می‌توانند نقص‌های خود را پیدا و در جهت رفع عیوب خود اقدام نماید. جلوگیری از ایجاد چندصدایی در کشور باعث پوشیده شدن ایرادات حکومت می‌شود و در نهاید به زوال نظام می‌انجامد. 

 

محدودیت اینترنت با ایجاد تاخیر در تبادل اطلاعات به صورت موقت می‌تواند تاثیر گذار باشد اما مسئله را حل نمی‌کند. حکومت وقتی با خشم مردم مواجه می‌شود باید راه‌حلی برای آرام کردن آن بیابد. نظام باید با شنیدن صدای مردم در جهت رفع مشکلات آنها بر آید نه این که مهم‌ترین راه ابراز نظر مردم را از آنها بگیرد. قطع اینترنت در اتفاقات اخیر مانند ریختن بنزین بر روی آتش باعث گُر گرفتن خشم مردم شد و به آنچه در حال حاضر می‌بینیم انجامید.

۰ ۱ ۰ دیدگاه

دیگر از امام حسین نگویید

حسین نماد آزادگی و مبارزه با ظلم بوده، هست و خواهد بود. 

آنهایی که مقابل ظلم آشکار نمی‌ایستند، نام او را بر زبان نیاورند. 

خدا این کشور را از شر دروغ، ریا و بزدلی برهاند. 

 

۱ ۴ ۱ دیدگاه

طبیعت اعتراض

در پست امروز روی سخنم با آن دسته از افرادی‌ست که با خشونت در اعتراض مخالف اند. 

 

دوستان عزیز کسی که قدرتمند است اصولا مقابل مخالف خود موضع می‌گیرد. وقتی ما با یک تفکر بسته رو‌به‌رو هستیم که به عناصر درون خود هم رحم نمی‌کند پس نباید انتظار داشت که سرکوب نکند. پس رفتار حکومت کاملا طبیعی‌ست او می‌خواهد از موجودیت خود دفاع کند. حالا فرض کنید در شرکتی کار می‌کنید و در جلسه‌ای به مدیرعامل در مورد نکته‌ای تذکر می‌دهید و انتقادی می‌کنید، او به شما توهین می‌کند، شما را تحقیر می‌کند و شما را نفوذی شرکت رقیب می‌خواند. چه می‌کنید؟ مسلما خشمگین می‌شوید. حالا فرض کنید این اتفاق بارها و بارها رخ دهد. سر هر مسئله‌ای از قوانین و سیاست‌های حاکم بر شرکت گرفته تا حق و حقوق خودتان که با مدیر عامل صحبت می‌کنید او با شما همان رفتار را دارد حتا از نگهبانی شرکت هم می‌خواهد بیایند و شما را با خشونت از دفتر اش بیرون کنند. چه می‌کنید؟ معلوم است عصبانی می‌شوید، خسته می‌شوید، و شما هم خشونت به خرج می‌دهید. اگر این مثال را به اعتراضات ایران بست دهیم می‌توان نتیجه گرفت که خشم و رفتار همراه با خشونت معترض هم طبیعی‌ست چرا که همواره تحقیر شده و هیچ‌گاه به خواسته‌هایش نرسیده.

 

خشونت در اعتراض‌هایی که معترض به خواسته‌اش می‌رسد هم وجود دارد مثل جریان Black lives matter چه رسد به اعتراضات ایران که عموما نه تنها به خواسته‌های معترض گوش داده نمی‌شود بلکه به کلی موضوع مورد اعتراض انکار می‌گردد. 

۰ ۴ ۰ دیدگاه

قطعا رسانه‌های خارجی هیزم در آتش می‌ریزند اما...

هیچ شکی در این نیست که رسانه‌های خارجی هیزم در آتش می‌ریزند اما چه کسی هیزم را به دست آنها می‌دهد؟

به نظر من سوء مدیریت و سوءرفتار حاکم بر حکومت به رسانه‌ها خوراک می‌دهد. وقتی درست برخورد شود، درست مدیریت شود، نه آتشی خواهد بود نه هیزمی.

 

من همیشه در تمام بحث‌هایم از تفکر طرف مقابل وام می‌گیرم و با منطق خودشان، ثابت می‌کنم که مسیرشان اشتباه است. اسلام هفت شرط برای امر به معروف و نهی از منکر تعریف کرده و بر این موضوع تاکید دارد که در صورت عدم حصول اطمینان از وجود هر هفت شرط انجام امر به معروف و نهی از منکر نه تنها خطاست بلکه می‌تواند اثر معکوس داشته باشد. آن هفت شرط را حتا در کتاب‌های دینی مدرسه هم می‌توانید پیدا کنید پس به تکرار مکررات نمی‌پردازم، نوع رفتار گشت ارشاد هیچ یک از این شرایط را ندارد. مامورین این مجموعه آموزش ندیدند جدای از تصاویر منتشر شده در رسانه‌ها، نگارنده خود بارها شاهد رفتار‌هایی از مامورین گشت ارشاد بوده که نه تنها دور از شأن اسلام که زننده و به دور از ادب بوده‌است. 

 

بسیاری از کارشناسان روانشناسی تربیتی در مورد خطرات وجود گشت ارشاد و نوع رفتار آن به حکومت هشدار داده بودند اما متأسفانه حکومت به سوءرفتار خود ادامه داده و حاصل این رفتار‌های حکومت شده اتفاق‌هایی که دارد می‌افتد. 

 

حکومت اصرار دارد به مسیر اشتباه خود ادامه دهد و به هیچ عنوان حاضر نیست بپذیرد این رفتار‌ها و سیاست‌های غلط اوست که باعث چنین جنجال‌هایی می‌شود. همان طور که پیش‌تر گفتم نمی‌شود مقصر را دیگران دانست رجوع به خود گاهی حیاتی‌ست. 

 

۱ ۳ ۱ دیدگاه

آنها که خود را به خواب زده‌اند

از قدیم گفته‌اند اول سوزنی به خود بزن بعد جوالدوزی به دیگران. 

 

تا کی می‌خواهند بگویند فتنه‌ی دشمن است؟ 

تا کی می‌خواهند بگویند فریب خورده‌اید؟ 

تا کی می‌خواهند با مظلوم‌نمایی بگویند فلان مأمور شریف نیروی انتظامی را زدند و نگویند همان مأمور چند نفر را زده؟ 

تا کی می‌خواهند مردم را وقتی به ضررشان رفتار می‌کنند «برهم‌زنندگان نظم عمومی» خطاب کنند و همان مردم‌ را «شریف و وظیفه‌شناس» وقتی به نفع‌شان رفتار می‌کنند؟  

تا کی سرشان را می‌خواهند در برف کنند و نبینند؟ 

 

آقایان و خانم‌ها، آن‌هایی که به هر طریقی به نظام حاکم ایمان دارید، شاید بد نباشد به تاریخ چهل و چند ساله حکومت خود بنگرید، ببینید که چه کسانی به شما هشدار دادن، کسانی که از بنیانگذاران همین حکومت بودند، طالقانی‌ها (حرف‌هایش را نادیده گرفتید)، منتظری‌ها (ساده‌لوح خطابش کردید)، موسوی‌ها (فنته‌گر خواندیدش) و هزاران نمونه که خود بهتر از من میشناسید. باور کنید هر کسی که اشتباه‌های شما را گوش‌زد می‌کند دشمن نیست. باور کنید هر چه انکار کنید، نادیده بگیرید و سرکوب کنید، به حل ماجرا کمک نخواهد کرد. اصرار بر مسیر اشتباه شما را به هدف نخواهد رساند. مردم را ببینید. آنها را فریب‌خورده و ساده‌لوح خطاب نکنید. کنارشان بنشینید و حرف آنها را بشنوید. 

 

مردم ایران را دوست دارند. مردم وطن‌پرست‌اند، مردم شرافت‌مند‌اند، مردم صبور اند، مردم بافرهنگ‌اند، مردم فهیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، به آنها پشت نکنید. 

 

۱ ۵ ۲ دیدگاه

راز موفقیت در یک کلمه

Continuing

۰ ۰ ۰ دیدگاه

یادمان باشد

تا زمانی که به گذشته می‌اندیشیم و حسرت می‌خوریم،

طعم آرامش را نخواهیم چشید. 

 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

صبر

گاهی باید تحمل کرد و ادامه داد 

شرایط هر روز سخت‌تر می‌شه 

اما باید ادامه داد 

محمدرضا علیمردانی یکی از صدها نمونه از آدماییه که در ناامیدی محض به قول خودش به یه امید الکی چسبید و الان تو حوزه تخصصی خودش جزو بهترین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست.

ادامه بدیم خواهیم رسید به چیزی که می‌خوایم.

۰ ۰ ۰ دیدگاه

حقیقت محض!

حرف‌های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می‌کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آن‌که باخبر شوی

لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی!

ناگهان

چقدر زود

دیر می‌شود!

 

قیصر امین‌پور

۰ ۰ ۰ دیدگاه

سوال ...

وقتی نمی‌دانی خوشحالی یا ناراحت باید چه‌ کار کرد؟ 

 

۰ ۰ ۱ دیدگاه


.: جهان از نگاه من :.


بزرگترین دشمن انسان جهل نیست بلکه توهم دانستن است.

| استیون هاوکینگ |

جمله‌ای که در روز رستاخیز باعث تخفیف در مجازات می‌شود:
ما از همان ابتدا نیز علاقه‌ای به دنیا آمدن نداشتیم!

| زمان لرزه - کورت ونه گات |

پتک شکل دهنده یک جامعه در حال رشد به مراتب با اهمیت‌تر از آینه‌ی نمایش‌دهنده‌ی وقایع آن جامعه است.

| جان گریرسون |

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﺍینه ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻨﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺸﺪﻩ.

| گابریل گارسیا مارکز |

همیشه روزهایی هست
که انسان در آن کسانی را که دوست می‌داشته
بیگانه می‌یابد.

| آلبر کامو |

آخرین نوشته
بایگانی